شرکت نفت و گاز سرو فعالیت خود را با همکاری با سازمان گسترش در سال 1383 با هدف تولید دانشفنی تبدیل گاز به مایع شروع کرده است. محصول اصلی این شرکت کاتالیست مورد استفاده در مجتمعهای پتروشیمی، پالایشگاهی و فولادی کشور است که توانستهاند بخش قابل توجهی از بازار داخلی را در اختیار خود بگیرند. در این مصاحبه به گفتگو با آقای مهندس امیر هومن کریمی وثیق، مدیرعامل شرکت نفت و گاز سرو پرداختهایم. این مصاحبه دارای محورهای مختلفی است که از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: نحوه ورود به صنعت فولاد و پتروشیمی، توسعه دانش فنی، راز تجاری، ثبت اختراع، مجوزها و استانداردها، حمایتهای دولتی و رقابت با رقبای خارجی است. مرور تجربیات این شرکت در توسعه دانش فنی و فروش به صنایع پیچیده همچون پتروشیمی و فولاد، چالشهای این مسیر را مشخص کرده و لزوم فهم دقیق از رفتار رقبا و طراحی استراتژی مناسب برای مقابله با آنها را به خوبی نشان میدهد.
مصاحبه با: آقای مهندس امیر هومن کریمی وثیق، مدیرعامل شرکت نفت و گاز سرو؛
مصاحبه کننده: آقای دکتر علیرضا عالمی، مرکز کارآفرینی و شتابدهنده تهران سایت؛
● از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزارم. لطفاً خودتان و شرکت و محصولاتی که دارید را معرفی کنید.
o من امیر هومن کریمی وثیق، مدیرعامل شرکت نفت و گاز سرو، هستم. فعالیت شرکت ما در بحث تولید دانشفنی تبدیل گاز طبیعی به مایع (GTL)[1] از سال 1383 شروع شده است. بحث GTL با سازمان گسترش بود که کارهای ابتدایی آن یعنی تدوین دانش فنی و تولید محصولات GTL انجام شد ولی به هرحال آنها دولتی هستند و یکسری محدودیتهای خاص خودشان را دارند. از طرفی فضای کار، فضای کاتالیستی بود و ما مجبور بودیم که کاتالیست آن موضوع را بسازیم؛ مثل فارادی که میخواست روی خواص آهن کار کند اما حاصل آن کارها این شد که او ناگهان به موضوع برق رسید. برای ما نیز چنین اتفاقی افتاده است. ما هم از فضای GTL وارد بحث کاتالیست شدیم و از سال 84 و 85، به طور کامل وارد فضای تدوین دانش فنی کاتالیست شدیم. ما در سال 86، اولین بارگذاری خود را در پتروشیمی شیراز انجام دادیم. آن زمان یک تابوی عظیمی به نام کاتالیست وجود داشت که همه از آن به عنوان هیولای دردسرساز صنعت نفت و گاز یاد میکردند. ما به این هیولا که واقعاً هم یک هیولا است، لگام زدیم و این اکنون دست بچههای ایرانی است و دارند با آن کنار میآیند تا به یک طریقی رامش کنند.
● در سایت شما طیف وسیعی از خدمات آزمایشگاهی، فنی و مهندسی، آموزش و تحقیقات وجود دارد که شما آنها را ارائه میکنید. سؤالی که من دارم این است که آیا مدل درآمدی اصلی شرکت شما، همان فروش کاتالیست است یا اینکه نه، درآمد شما را همین خدمات تشکیل میدهد؟
o حدود 97 درصد از فروش ما از مسیر تولید و فروش کاتالیستهای مورد استفاده در صنایع پتروشیمی، و پالایشی و فولاد به دست میآید. اما حدود 3 درصد از درآمد شرکت هم مربوط به تدوین دانش فنی و فروش خدمات فنی و مهندسی است. مثلاً شرکت صنایع شیمی فارس پیشنهاد ساخت کاتالیستی که مصرفش در ایران کم بود را به ما دادند و گفتند هزینهی دانش فنی را ما میدهیم و هزینهی تولید را شما پرداخت کنید و حالا تولیدش برای آنها شروع شده است. ما بیشتر به دنبال تدوین دانش فنی برای کارهای مورد نظر خودمان بودهایم و بیشتر به سراغ چیزهایی مثل چرخهی تولید آمونیاک-متانول و گاز سنتز و یکسری کاتالیستهایی که کسی سراغ آنها نرفته است، رفتهایم. همان طور که عرض کردم، حدود 97 درصد از درآمد شرکت مربوط به فروش کاتالیست است به طوری که الآن تأمین حدود 50 درصد کاتالیست صنعت فولاد کشور و حدود 80 درصد گاز سنتز و هیدروژن کشور بر عهدهی ما است.
● صنعت فولاد و پتروشیمی دو صنعت کاملاً مختلف هستند؛ شما ابتدا از کدام شروع کردید؟
o میتوان گفت که حدوداً به صورت همزمان بوده است. در صنعت فولاد دنیا، سیستمهای کوره بلند رایج است اما چون سیستم فولاد ما با بقیهی دنیا کمی متفاوت است، نیاز به گاز سنتز وجود دارد. در کشور ما و جاهایی که گاز دارند، آهن را با استفاده از تبدیل گاز و واکنش بین گاز سنتز (هیدروژن و مونواکسید کربن) و اکسید آهن، از اکسیژن جدا میکنند و در واقع سیستم ما، یک سیستم احیای مستقیم است. به این دلیل که ما هم در بحث فولاد و هم در بحث پتروشیمی و پالایش به گاز سنتز نیاز داشتیم، یک نقطهی اشتراکی به وجود آمد که باعث شد تا ما در هر دو عرصه کار کنیم. آقای نعمت زاده که در حدود سال 85، در پالایش و پخش بودند و وقتی که دیدند ما روی کاتالیست کار کردهایم، گفتند که من میخواهم 200 تن از کاتالیستهای ریفورمینگ[2] اولیه در صنعت پالایشگاهی که کاتالیزورش نیکلی هست را به شما واگذار کنم. پس از آنکه کار ما در پتروشیمی شیراز جواب داد، قرارداد 200 تن جاری شد و ما هم 200 تن را تحویل دادیم. بعد از آن، حدود 700 تن دیگر از همان کاتالیست را تحویل دادیم. کل کاتالیستی که ما تاکنون تولید کردهایم، حدوداً 4000 تن بوده است و این نشان میدهد که فرایند کاری ما، فرایندی رو به جلو بوده و شرایط تحریمی ما را متوقف نکرده است. ما تا به حال داشتیم با شرکتهایی مثل تاپسو[3]، کلارینت[4] و جانسون متی[5] که ریشههای دیرینهای در ایران داشتند، میجنگیدیم؛ به طوری که اینها اینجا را خانهی خودشان میدانستند و تحریمها اصلاً به اینها اثری نداشت تا اینکه دور جدید تحریمهای آمریکا آغاز گردید. مثلاً جانسون متی میخواست با ما ادغام شود اما وقتی تحریمهای آمریکا آمد، همهی آنها مجبور شدند که از ایران بروند. امسال خبرهایی به گوش ما رسیده است که به دلیل وجود تحریمها، آقایان نتوانستهاند از آنها کاتالیست بگیرند و دارند به سمت ما میآیند. مسئولین صنایع فولاد کشور ما، خودشان انسانهای باتجربهای هستند که به خاطر فولاد خوزستان در دوران جنگ، بسیار سیلی خوردهاند و همیشه مجبور بودهاند در بحث بومیسازی پیشقدم باشند. واقعیت این است که حدود 85 درصد از صنایع فولاد ما ایرانی است. منظورم این نیست که ایرانیساز است چون این دو خیلی با هم فرق دارند. از آنجایی که در کار، بیشتر دانش مهم است، لازم نیست که مثلاً این استکان را حتماً خود شما بسازید، اگر شما بدانید که این استکان چگونه ساخته میشود، به هر کسی که توانایی ساخت آن را داشته باشد، میدهید تا آن را برای شما درست کند. الآن نیز واقعیت صنعت فولاد ما این است که شاید بالای 85 درصد از این صنعت، داخلی است.
● آیا آنها به سراغ شما آمدند؟
o بله، در یک نمایشگاهی که ما رفته بودیم، گفتیم که ما این کار را برای پتروشیمی شیراز انجام دادهایم و خب، تقریباً همان کاتالیست در صنایع فولاد مصرف دارد، و کار با فولاد خوزستان شروع شد و کارهای بسیار خوبی در حوزهی اقتصاد مقاومتی تاکنون صورت گرفته است که منطبق با تعریف واقعی اقتصاد مقاومتی است و همراه با عقلانیت و فکر است و به دور از هیجان و دستپاچگی صورت گرفته است؛ خیلی با فکر آمدند و قدم به قدم با ما پیش آمدند؛ به طوری که ساخت کاتالیست از یک کیلوگرم شروع شد، بعد از آن، دو تن، و بعد ده تن از ما تحویل گرفتند؛ الآن حدود 3 سال است که خارجیها در ایران هیچ فروشی نداشتهاند! و اگر هم میگویم که الآن حدود 60 درصد از فولاد کشور با ما است به این خاطر است که طول عمر کاتالیست، حدوداً 4 تا 6 سال است و هنوز کاتالیستهای خارجی که از قبل خریداری شده است، در حال استفاده است اما حدوداً 2 سال آینده، انشاءالله، این عدد به 100 نزدیک میشود.
● شما در یک بخشی، به توسعهی محصول، محصولات جدید و دانشفنی اشاره کردید. آیا شما در این زمینه نوآوری هم دارید یا اینکه صرفاً محصول مشابه خارجی را تولید کردهاید؟
o در اینجا کار ما بیشتر با مهندس شیمی است. مکانیکیها و برقیها میتوانند مهندسی معکوس انجام بدهند. به این صورت که مثلاً شما میخواهید ببینید که این قطعه چیست؟ اگر شما عیناً موادش را برگردانید، به آن میرسید. در شیمی و مهندسی شیمی و سرامیک، شرایط به گونهی دیگری است و مهندسی معکوس امکانپذیر نیست. مثلاً در بحث کاتالیست، ما 20 تا 30 مادهی ورودی داریم اما اگر شما آن را برای آزمایش بفرستید، فکر نمیکنم که بیشتر از 4 تا 5 ماده را به شما نشان بدهد، چون خیلی از آنها از دسترس خارج میشود و در دمای بالا از بین میروند که برای ما قابل تشخیص نیستند. برای همین، فرمول ما با جانسون متی، تاپسو، کلارینت و یو اُ پی[6] متفاوت خواهد بود. تنها چیزی که ما مهندسی معکوس کردیم، مهندسی معکوس فرایند است. مثلاً ما میدانیم که آنها گاز متان را میگیرند و تبدیل به گاز سنتز میکنند. در واقع ما میدانیم که ورودی و خروجی این فرایند چیست. ما خودمان مشخص کردیم که در بین این ورودی و خروجی چه اتفاقی بیفتد.
● چطور مطمئن هستید که محصولات شما دقیقاً ویژگیهای آنها را دارد؟ آیا آزمایش خاصی وجود دارد که آن را بسنجد؟
o اگر شما بیایید طبقهی بالای همین ساختمان، به شما نشان خواهیم داد که ما بزرگترین مرکز تحقیقات کاتالیست خاورمیانه را در بخش خصوصی داریم. الحمدلله، در بخش دولتی، آزمایشگاه به صورت دریاچهای وجود دارد ولی در بخش خصوصی ما تنها هستیم و 20 نفر از دانشمندان درجه یک کشور که دارند اینجا کار میکنند و خوب است بدانید که مدیر تحقیقات ما جزء یک درصد دانشمندان برتر جهان است. ما در اینجا آزمایشهای خیلی پیچیدهی کاتالیستی، راکتوری، خواص و آزمایشهای شیمیایی را انجام میدهیم. اگر تشریف بیاوردید، خواهید دید که ما یک سری آزمایشهای کاتالیستی خیلی پیچیدهای داریم که شرایط را نزدیک به شرایط عملیاتی یک پتروشیمی یا فولاد میکند؛ به این معنی که ما تمام خصوصیات آن پتروشیمی را در یک راکتور (البته به صورت گِرَمی) انجام دادهایم. ضمناً گفتم که اینها به صورت شتابزده عمل نکردند. آقای نعمت زاده پتروشیمی شیراز که کوچکترین پتروشیمی کشور است را به عنوان پایلوت برای ما قرار داد و گفت که اینجا کوچکترین است تا اگر خدای نکرده اتفاقی هم افتاد، ما سریع بفهمیم و ضررش کم باشد. البته همان بارگذاری اول محصول ما، شش سال کار کرد و به گفتهی قائم مقام وقت مدیرعامل پتروشیمی شیراز، عملکرد محصول ما حدود 25 درصد بالاتر از نمونه خارجی ساخت شرکت جانسون متی انگلیس بودهاست. در صنعت فولاد که کار اصلاً خیلی معقولتر پیش رفت. مثلاً در ریفورمر فولادی 400 تا 600 عدد لوله وجود دارد که اینها کار کاتالیست ایرانی را از دو تا لوله شروع کردند و بعد به قول خودشان آمدند از یک بِی که حدود یک دهم واحد است، شروع کردند؛ این کارها را در زمانهای مختلفی انجام دادند و یک دفعه انجام ندادند. مثلاً در فولاد، کاتالیست ما سه بار به مشکل خورد؛ دفعهی اول که ریختند، 50 درصد عملکرد داشت، دفعهی دوم حدود 80 درصد و دفعهی سوم عملکرد 100 درصد داشت. اولین ریفورمر فولادی ما که بعد از 6 سال تخلیه شد عملکردی حدود 17 درصد بالاتر از شرایط عملکردی سودکِمی[7] و کلارینت داشته است که واقعاً این خیلی موضوع بزرگی است. دلیل اهمیت این موضوع آنجاست که فولاد مبارکه برای اینکه ظرفیتش را 10 درصد بالا ببرد، کمپرسور عوض میکند، اندازه لوله را عوض میکند، اندازه تمام بِرنِرها را عوض میکند، تمام اینها را عوض میکند تا مثلاً ظرفیت را 10 درصد بالا ببرد. حالا با شرایط خاصی که کاتالیست ما داشت، توانستیم ظرفیت را 10 درصد بالا ببریم که این یک کار خیلی بزرگی بود و شرایط خیلی خوبی را به وجود آورد، به طوری که الآن که در خدمت شما هستیم، فکر کنم از 30 تا 35 ریفورمری که در صنعت فولاد است، 60 درصد آن با کاتالیست ما کار میکند. در پروژه مگامادول شهید خرازی مجتمع فولاد مبارکه هم ما عملکرد خیلی خوبی داشتیم. مثلاً در مورد کاتالیست سودکِمی اینطور است که در بارگذاری حدوداً یک ماه و نیم تا دو ماه طول میکشد تا کاتالیست به نقطهی اوجش برسد و عملکردش صد درصد شود، اما ما در کمتر از پنج روز به نقطهی 100 رسیدیم و این برای ریفورمری که ساعتی 200 تن فولاد تولید میکند، 45 روز زمان بسیار زیادی است. ما 40 روز جلوتر از آنها به نقطهی 100 رسیدیم که اصلاً آنها جشن گرفتند که چه اتفاق بزرگی افتاده است. این عملکرد ما هم، همهاش به این خاطر نیست که ما بچهی خیلی خوبی هستیم، بلکه مقداری از آن به این دلیل است که ما میترسیم. چون در ایران در مقایسهی با رقبای خارجی اگر تو 100 باشی، تو را 90 میبینند، برای همین ما مجبوریم خود را به نقطهی 115 برسانیم تا به اندازهی 100 دیده شویم. در کل شرایط عملکردی ما شرایط خوبی بوده است و باید بگویم که ما با خودمان عهد بستیم که شرافت را زیر پا نگذاریم و بچهی خوبی برای این مملکت باشیم.
● با توجه به تجربهای که من دارم، چالش اصلی افراد و شرکتهایی که میخواهند درحوزهی نفت و فولاد که دو صنعت بزرگ کشور هستند، کار کنند، این است که از کجا شروع کنند؟ چهطور رشد کنند؟ زیرا ورود به صنعت فولاد، صنعت پتروشیمی و نفت و پالایش کار آسانی نیست.
o بله، باید کفش آهنی به پا کنید.
● شما گفتید که بحث ورود به صنعت پتروشیمی را از پتروشیمی شیراز شروع کردید، لطفاً مراحل بعدی را که پس از آن طی کردید، بیان کنید.
o بعد از شیراز با رازی و پردیس و سایر شرکتهای پتروشیمی و پالایشی کار کردیم.
● همهی پیگیریها با خود شما بوده است یا از طرف آنها پیگیری میشده است؟
o نه، فقط برای آن اولی آنها به سراغ ما آمدند و پس از آن، دیگر خیلی کاری با ما نداشتند و حتی تا زمانی که شیراز تمام نشده بود هیچ کسی از ما نخرید تا اینکه شیراز 6 ساله شد.
● در این فاصله چه کار میکردید؟
o داشتیم با فولادیها کار میکردیم. البته یک دورهای هم خیلی نگران بودیم. یک سالی بود که شاید حتی یک سفارش هم نداشتیم ولی در این میان، فولاد خوزستان بازی تدوین دانش فنی را شروع کرد؛ در واقع کارهای نیمه صنعتی و پایلوت را فولاد خوزستان شروع کرد ولی فولاد مبارکه میوهچین این موضوع بود. فولاد خوزستان در این موضوع کمی بدشناس بود چون هنوز به نقطهی تعویض نرسیده بود، ولی مبارکه به این نقطه رسید و خوش شانسی ما بود که یک بزرگواری مثل دکتر سبحانی از فولاد مبارکه به سراغ ما آمد. باید بگویم که هم دکتر سبحانی و هم آقای سمعینژاد که هر دو مدیر عامل فولاد مبارکه بودند، انسانهای بزرگوار و آدمهای به درد بخوری هستند که هم نترساند و هم کارشان را خوب بلد هستند که وجود این دو با هم خیلی مهم است. به نظر من دو کاتالیزور در کار خیلی مهم هستند، یکی کاتالیزور شجاعت و یکی هم کاتالیزور تدبیر که اگر شما این دو را داشته باشید، همه چیز حل میشود. برای خود ما هم همینطور است و ما هم با کاتالیزور ایرانی بودن و عِرق ملی داشتن، کاتالیزور مسلمان بودن و کاتالیزور با انگیزه بودن است که میتوانیم بهتر حرکت کنیم. به هرحال این بزرگواران آمدند و ما این شانس بزرگ را داشتیم که فولاد مبارکه و فولاد خوزستان به سراغ ما آمدند و این کار را انجام دادند و بعد از آن هم خود مبارکه آمد و دوباره از ما خرید، اما سومین مدول هم به خوزستان رفت؛ الآن هم شش مدول از نه مدول مبارکه و یک مدول از پنج مدول خوزستان با ما است. البته دومین ریفرمر فولاد خوزستان هم به زودی با کاتالیست ما بارگذاری خواهد شد.
● به بحث توسعهی فناوری برگردیم. آیا شما فناوری خود را ثبت اختراع کردهاید؟
o ده تا بیست عدد اختراع در ایران ثبت کردیم ولی همهاش بیهوده است.
● ثبت بین المللی چطور؟ برای اینکه به مشتریهای خارجی ارائه بدهید.
o واقعیت این است که بیشتر، سابقهی کار ما در کاتالیست و سابقهی صنعتی ما مهم است. اینکه شما بروید و بگویید که در آزمایشگاه به چه چیزی رسیدهاید، خیلی مهم نیست، چون ما الآن یک سال و نیم است که داریم در بحث صادرات فعالیت میکنیم اما هنوز به نقطهای نرسیدهایم که از ما مدرک علمی بخواهند و فقط میگویند که ما را ببر تا کار شما را در صنعت ببینیم.
● نگاه من از جهت علمی و یا رزومه نیست، بلکه از جهت حفاظت از دانشفنی شما است تا کسی نتواند آن را کپی کند.
o ما در ایران چند دانش فنی را ثبت کردیم ولی نتیجهاش این شد که آن را کپی کردند؛ شکایت هم کردیم ولی متأسفانه به جایی نرسید.
● پس اگر به صورت راز تجاری برای خودتان نگه میداشتید بهتر از این بود که آن را ثبت اختراع کردید؟
o اگر ما به شما نمونه بدهیم که نمیتوانید بروید و آن را بسازید، چون شیمی مثل مکانیک نیست و فرایند تولید ما فرایند پیچیدهای است. شما خودتان بهتر میدانید که اگر یک کار مکانیکی را نیم نگاهی کنید میتوانید راز و رمز آن را بفهمید و تا نود درصد از آن کار مکانیکی را انجام دهید، ولی شیمی اصلاً اینجوری نیست. در اینجا برای ما درجهی حرارت مهم است، فشار مهم است، مدت زمانها مهم است؛ خیلی پیچیدگیهای شیمی زیاد است. برای همین هم شما میبینید که نود درصد صنعت ما در بحث شیمی وابسته است. برای ما بیشتر ثبت اختراع صنعتی مهم است و ثبت اختراع آزمایشگاهی آنقدر مهم نیست. گرچه ثبت اختراعهایی که در دنیا هست، ثبت اختراع صنعتی نیست و تنها ثبت اختراعهای آزمایشگاهی هستند که وجود دارند، زیرا هرچه شما ثبت اختراعهای آزمایشگاهی را میخوانید چیزی از آن در نمیآید و فقط در حد همین است که بدانید که فلان ماده در اینجا استفاده شده است ولی آن نکتهی اصلی را که خیلی از کارها را راه میاندازد، اصلاً نمیبینید. مثلاً به تازگی ما داریم کاتالیست متانول را در همان پتروشیمی شیراز کار میکنیم؛ ما روی این، سه سال کار آزمایشگاهی کردیم و خیال هم میکردیم که به نقطهی 100 رسیدهایم و الآن سه ماه است که شروع به تولید صنعتی آن کردهایم. اما خیلی دچار سختی شدهایم چون 22 تن سفارش ما بوده است و تا به حال دو تا 22 تن را دور ریختهایم. اینکه شما خیال میکنید که دانش فنی فقط در آزمایشگاه است، اینطور نیست؛ اول اینکه مواد اولیه در آزمایشگاه یک چیز است و اینجا یک چیز دیگر است، دوم هم اینکه در اینجا وقتی فرایند بزرگ میشود، یک اتفاق دیگری میافتد.
● یعنی شما هیچ یک از آنها را برای حفاظت از رقیب خارجی هم ثبت اختراع نکردهاید و به سمت آن نرفتهاید؟
o به نظر من برای رقیب خارجی هم خیلی مهم نیست. فروش کاتالیست بسیار سخت است و من معتقدم هر کسی بتواند کاتالیست را بفروشد، هر چیز دیگری را نیز میتواند بفروشد؛ فروش کاتالیست یک هنری میخواهد که شاید هر کسی آن را نداشته باشد و همانطور که گفتید، ورود به این کار بسیار سخت است. اگر فروش یک کمپرسور، یک پیچ، یک واشر، یک اورینگ، یک پمپ و یک موتور به صنعت نفت را کار بسیار سختی بدانیم، فروش کاتالیست بسیار بسیار از آن دشوارتر و پیچیدهتر و پرخطرتر است. مثلاً قیمت کپیتال پتروشیمی متانول کاوه حدود 600 میلیون دلار است و کل کاتالیستی که در آن مصرف شده است شاید 10 میلیون دلار باشد، که نسبت 10 به 600 است. اما تأثیر آن کاتالیست به خروجی، اینطور است که کافی است کاتالیست ما یک درصد نسبت به نمونهی خارجی آن عملکردش پایینتر باشد. چه میشود؟ 10 روزه کل این 10 میلیون دلار به باد خواهد رفت؛ برای همین هیچ کسی این خطر را نمیپذیرد. اگر یک پمپ به مشکل بخورد، اگر 10 بار هم آن را تعمیر کنید، خیلی مشکل و هزینهای ندارد اما باز هم کسی نمیتواند به این راحتی آن را بفروشد، پس ببینید که ما چه کار عظیمی در فروش کاتالیست انجام دادیم. چون تخلیه و بارگیری دوبارهی یک کاتالیست به معنای یک ماه خوابیدن یک پتروشیمی است. میدانید یک ماه خوابیدن یعنی چه؟ متانول کاوه، سالی 7 هزار تن متانول تولید میکند. الآن هر تن متانول 300 دلار است ولی مثلاً پارسال این موقع 500 دلار قیمت داشت؛ یک چنین عظمتی را به خاطر شما باید یک ماه بخوابانند. چه کسی حاضر است چنین خطری کند؟ پمپ را میتوان در مدت 15 دقیقه کارش را انجام داد چون میدانید که اینها هم قابل عوض شدن هستند و هم اینکه این سیستمها در کنار خودشان یک سیستم بایپس[8] دارند که کار را بسیار ساده میکند. ولی کاتالیست اینطور نیست. به نظر من هر کسی کاتالیست فروخت، میتواند پمپ هم بفروشد، خودروی دیزل و واگن هم بفروشد. واقعاً ما در حال انجام کار بسیار بزرگی هستیم و در بحث صادرات هم من فکر میکنم که انشاءالله تا قبل از سال 99 ما اولین صادراتمان را به یکی از کشورهای مهم و نه یکی از این کشورهای ضعیف، شروع خواهیم کرد. با این سختیهایی که برای شما بیان کردم، ما میخواهیم محصولمان را صادر کنیم و این کار عظیمی است که انشاءالله خدا و امیرالمؤمنین (ع) کمک کنند به این نقطه خواهیم رسید.
● آیا شما خودتان را فقط یک کاتالیستساز میبینید؟ منظورم این است که شما 10 سال آیندهی شرکت را اینطور میبینید که انواع کاتالیستهای بیشتری را خواهید داشت یا اینکه نه! به گونهی دیگری خواهد بود؟
o هر سال دو محصول جدید در حال وارد شدن به چرخهی ما است.
● کاتالیست جدید؟
o بله، منظورم کاتالیست جدید است. حدود 90 نوع کاتالیست در صنعت نفت و گاز و پتروشیمی و فولاد وجود دارد و این در حالی است که ما کلاً شاید از لحاظ تنوع، 35 عدد کاتالیست داریم و چون بعضی از اینها خودشان چند مدل دارند، از لحاظ تعداد، ما 20 نوع کاتالیست داریم که این میزان تا 90 نوع هنوز خیلی فاصله دارد. در کشور ما یک سریهایش را ادعا میکنند که دارند میسازند و یک سری هم مثل کاتالیستهای پلیمری، بر زمین مانده است و هنوز هیچ کسی انجام نداده و حتی ادعای توان انجام آن را هم نکرده است؛ به همین دلیل ما هنوز در کشور خیلی جای کار داریم. کل نیاز کاتالیست در کشور ما حدوداً سالی 500 میلیون دلار است که حدود سالی 50 میلیون دلار آن در اختیار شرکت ما است و اگر چند شرکتی هم که از ما جدا شدهاند و بعضی از شرکتهای دیگر که دارند از چین وارد میکنند را با هم جمع کنیم، فکر نکنم که مجموع همهی ما به 120 میلیون دلار در سال برسیم و بقیهی نیاز بازار همهاش وارداتی است و این یعنی هنوز خیلی جای کار داریم.
● سؤالم را طور دیگری مطرح میکنم. شما گفتید که اگر کسی بتواند کاتالیست را تولید کند و بفروشد، پس حتماً میتواند به راحتی کارهای دیگر را هم انجام دهد. آیا نگاه شما این است که در آینده، کارهایی را که میگویید راحتتر هستند هم انجام بدهید؟
o نه، من میگویم که کسی که بلد باشد کاتالیست را بفروشد، هر چیز دیگری را هم میتواند بفروشد.
● منظورم این است که از نظر کسب و کاری این میتواند برای شما اتفاق بیفتد.
o مثلی هست که میگوید چون که صد آید، نود هم پیش ماست. بازار اینجا، بسیار متنوع است و ما را اغناء کرده است. از طرفی یک ویژگی بدی که افراد علمی دارند، این است که دنبال این نیستند که از هر چیزی پول بدست بیاورند. مثلاً بعضی از دوستان ما که در جاهای خاصی قرار دارند، کاتالیستهای خاصی را میخواهند و کسی را هم پیدا نکردهاند و به ما گفتهاند که آیا میتوانید این کار را انجام دهید؟ ما هم گفتهایم: بسم الله، انجام میدهیم. مثلاً بچههای صنعت خودرو از ما خواستند که افزودنی رنگ خودرو که بعضی از مواد آن کاملاً وارداتی است را درست کنیم و چون در بعضی از جاها شبیه کار ما بوده است، ما هم قبول کردیم و انجام دادیم یا مثلاً یک شرکتی آمده است و گفته است که روی افزودنیهای روغن کار کنید، ما هم رفتیم و انجام دادیم، اما به این صورت نبوده است که ما خودمان وارد آن کسب و کار شویم.
● مثالهایی که مدنظر من است، شرکتهایی مثل زیمنس[9]، گوگل[10] و بوش[11] هستند که از یک صنعتی شروع کردند و بعد از اینکه خیلی بزرگ شدند و دانشفنی خیلی انباشتهای را بدست آوردند، وارد صنایع دیگری شدند.
o چرا که نه! اما من فکر میکنم که اگر ما وارد فضاهایی شویم که دانش پیچیدهای را لازم دارد، بهتر است. مثلاً خیلی از جاها مثل همین بحث مواد شیمیایی بوده است که رفتهام و گفتهام که هرکسی هر چیزی را نتوانست انجام دهد، ما برایش انجام میدهیم؛ برای همین دوست دارم که وارد فضای فناوریهای زیستی و ژنتیکی شویم، البته شاید خیلی ربطی به کاتالیست نداشته باشد اما یک جورهایی کاتالیست و در واقع کاتالیستهای زیستی هستند.
● الآن شما دو جواب به من دادید. یک جواب این بود که نه! فعلاً ما فقط در حوزهی کاتالیست هستیم.
o بله، فعلاً در همین حوزهی کاتالیست هستیم.
● یک جواب دیگر هم این بود که شما کارهایی کردهاید و تواناییهایی دارید.
o گوشهی چشمی داریم اما نه به آن شکلی که همه کاری را انجام دهیم و مثلاً هندوانه بفروشیم یا چای درست کنیم، نه! اگر هم انجام دهیم، آن کارهایی را انجام خواهیم داد که بر زمین مانده است و کسی توان انجام آن را ندارد و همینطور نگاهی هم به ده سال آینده داریم که مثلاً در بحث زیستفناوری ورود کنیم که البته الآن فقط در حد فکر کردن است و کاری انجام ندادهایم و نمیخواهیم که خیلی هم بیراهه برویم. چون ما در این حد که بتوانیم 25 درصد از این بازار 500 میلیون دلاری را بگیریم، خیلی کار بزرگی کردهایم. در همین بحث کاتالیست، مثلاً اگر تعداد کاتالیستهایی که ما داریم را با رقبایمان مقایسه کنید، تعداد کاتالیستی که ما داریم را هیچ کجای دنیا ندارند؛ مثلاً من گفتم که ما 30 کاتالیست داریم و این در حالی است که بعضی از شرکتهای مطرح دنیا این تنوع کاتالیست را ندارند اما آنها چیزهایی دارند که ما نداریم؛ مثلاً آنها کل یک مجموعهی پتروشیمی را میسازند، کاتالیست آن را هم میسازند و میآیند و بارگذاری میکنند. اما ما وارد این بحث نشدیم و فقط در عرصهی تولید کاتالیست فعالیت میکنیم تا بتوانیم آن را به یک نقطهی مطلوبی برسانیم.
● یک مدل رشد، ایجاد صرفه اقتصادی به خاطر تنوع محصول[12] است که در این مورد برای شما مثال زیمنس را زدم که چون دانشفنی، مهندس، خط تولید و شبکهی فروش را برای خودش ساخته است و زیرساخت لازم را ایجاد کرده است از ماشین ریش تراشی گرفته تا چراغ راهنمایی و یخچال و هر چیز دیگری را تولید میکند و میفروشد. میخواهم به شما بگویم که یکی از راههایی که چنین شرکتهایی میتوانند از آن کسب درآمد کنند همین تنوع در محصول است.
o آقای دکتر، به سابقهی آنها هم نگاه کنید. زیمنس نزدیک به 150 سال است که دارد این کارها را انجام میدهد؛ آیا با ما قابل مقایسه است؟
● من میخواهم بگویم که به یک نقطهای رسیده و بعد این کار را برای توسعهی کسب و کار خودش، انجام داده است.
o بله، انشاءالله در آینده جوانترها خواهند آمد و این کار را در شرکت ما انجام خواهند داد، اما ما فعلاً کوچک هستیم و هدف ما این است که حداقل تا 10 سال آینده، بتوانیم 25 تا 30 درصد از نیاز کاتالیستی کشور را برآورده کنیم و بعد از آن شاید نیم نگاهی هم به چیزهای دیگر داشته باشیم.
● از همین امسال هم که صادرات دارید.
o انشاءالله. شرایط که نشان میدهد امسال اتفاق خواهد افتاد. ما به بلوغ ملی رسیدهایم. تمام زیرساختهای لازم برای بلوغ بینالمللی را هم ایجاد کردهایم. در بحث کاتالیست ما به یک مرجع بدون رقیب در داخل کشور تبدیل شدهایم. ما میخواهیم که در جهان با شرکتهایی مثل جانسون متی و تاپسو رقابت کنیم تا بتوانیم برای کشورمان هم مفید واقع شویم و گرنه الآن کشور ما آنقدر به این کاتالیست نیاز دارد که شاید اصلاً اینکه به صادرات فکر کنیم، کار احمقانهای باشد.
● اخذ مجوزها و استانداردها یکی از چالشهای اصلی در این زمینه است چون اگر شما بخواهید محصول را بفروشید، باید مجوز بگیرید و تا تولید صنعتی نکنید، مجوز نمیدهند. الآن وضعیت شما چگونه است؟
o ما فقط باید برویم و افراد را متقاعد کنیم. مثلاً همین پتروشیمی شیراز که من افتخار میکنم که کنارشان هستم و از کنارشان بودن لذت میبرم چون انسانهای بسیار فهیمی هستند؛ البته به خاطر همین فهیم بودنشان گاهی به ما خیلی سخت گرفتهاند که ما در ابتدا اذیت شدیم اما بعداً دیدهایم که بسیار باعث پیشرفت ما شدهاند. آنها گفتند که کاتالیست که استانداردی ندارد و هر تولید کنندهای استانداردهای خودش را دارد، ما هم که نمیتوانیم موش آزمایشگاهی شما باشیم؛ پس شما باید یکسری کارها را انجام دهید تا بتوانیم با هم همکاری کنیم. مثلاً گفتند که یک پایلوت برای ما بسازید. چرا؟ چون ما کاتالیست را در شکل و مقیاس اصلی آن که آزمایش نمیکنیم، بلکه کاتالیست را خورد میکنیم، مثلاً 30 گرم درست میکنیم و در یک راکتور میریزیم. ساخت این پایلوت، خودش به تنهایی یک ثبت اختراع بوده است، چون کسی تا به حال در این کشور ترموسیفون[13] نساخته بود. ما اگر میخواستیم یک پایلوت معمولی بسازیم مثلاً با 50 میلیون تومان میتوانستیم انجامش دهیم، اما این یکی، دو سال و نیم پیش، قبل از آن که دلار گران شود، 700 میلیون تومان برای ما هزینه برد، ولی آیا میدانید این کار چقدر به من فهم داد؟ میدانید من را تا کجا جلو برد؟ اگر امروز میبینید که شیمیایی فارس به من میگوید که فلان کاتالیست را برایمان بساز، به خاطر سیلیای بود که پتروشیمی شیراز به من زد و باعث شد تا من اینها را یاد بگیرم.
● هزینهی خیلی زیادی کردید. شما چگونه این خطر را از نظر اقتصادی، پذیرفتید؟
o پتروشیمی شیراز، اولین پتروشیمی ایران است و برای همین پتروشیمی شیراز، نپذیرفت که خودش را موش آزمایشگاهی قرار دهد و گفت اینطور نیست که شما هرچه کردید، من بپذیرم. گفت که بروید و این کار را انجام دهید اگر به نتیجهی مطلوب رسیدید من از شما میخرم و ما رسیدیم و او خرید.
● اگر نمیرسیدید، ضررش با شما بود؟ آیا کلاً نوع قراردادتان این شکلی بود؟
o هنوز ما در حال تولید هستیم و قرار است که 30 آبان بارگذاری شود. بله، قرارداد اینطور است که اگر به نتیجه نرسیدیم، آنها پولی پرداخت نمیکنند[14]. آنها میگویند که شما بیایید و بریزید و اگر جواب داد، شش ماه، یک سال بعد به شما پول میدهیم و ما هم این را قبول داریم. رزومهی پتروشیمی شیراز برای من از خیلی چیزها ارزشمندتر است. برای پیمودن این راه باید هزینه کرد. یکی از کارهایی که معاونت علمی و فناوری انجام داد این است که یک سری صندوقهایی را درست کرد؛ مثلاً طرف نمونه درست کرده است؛ میگوید میخواهی بروی و بارگذاری انجام بدهی؟ من بعضی از خطرهایش را قبول میکنم، مثلاً یک جاهایی را وام بگیرید و پنج سال دیگر بدهید؛ این کار، من را کمک کرد و من فکر میکنم که اگر امروز ما در این نقطه هستیم به خاطر حمایت و نوع نگاه معاونت علمی و فناوری است. مثلاً بعضی چیزها مثل همین مشکل ضمانتنامهها، مشکل فرهنگ ایرانی استفاده نکردن را ما با کمک این معاونت پشت سر گذاشتیم. این کارها، کارهای بزرگی است ولی یک سری افراد چنین فکر نمیکنند. من به همه میگویم که قرن بیست و یکم، قرن اینکه شما خیلی کلان نگاه کنید، نیست. قرن بیست و یک، قرن ریزهکاریها است؛ هر کسی بتواند زودتر این سنگلاخهای راه را کنار بزند برنده است، چون راه توسعه که معلوم است.
● به بحث ضمانتنامهها و بحثهای مالی اشاره کردید. آیا معاونت علمی برای شما کاری کرده است؟ اول آنها پیشقدم شدند یا شما به سراغ آنها رفتید؟ رابطهی شما با معاونت چطور شکل گرفت؟ آیا چون دانشبنیان شدید به سراغ آنها رفتید؟
o حرف دانشبنیان خیلی زیاد بود که دانشبنیان بشویم و ما این را قبل از آقای ستاری هم میشنیدیم. مثلاً به وزارت علوم رفتیم، به دفتر همکاریهای ریاست جمهوری رفتیم، ولی هیچکسی ما را نمیپذیرفت؛ آقای ستاری که آمد این روند را شکل داد و تدوین کرد و دانشبنیانها را شکل داد. به محض اینکه این اتفاق افتاد، ما به سمت صندوقها رفتیم. ما هم صندوقها را خیلی کمک کردیم چون خیلی از افراد، صندوقها را نمیشناختند و نمیدانستند که چیست؟ خیلی از جاها ما رفتیم صندوقها را شناساندیم. مثلاً در پتروشیمیها و پالایشگاهها میپرسیدند که این کیست؟ ما مسئولین صندوقها را بردیم و آنها آمدند و خودشان را ارائه دادند و تثبیت کردند. بعضی از جاها هم متأسفانه هنوز این وضیعت تثبیت نشده است. دولتیها هنوز راغب نشدهاند. جالب نیست؟! پتروشیمیهای خصوصی و فولادیها همه آشنا شدهاند، ولی ما هنوز نتوانستهایم به بعضی از پالایشگاههایی که به ظاهر خصوصی هستند ولی در واقع دولتیاند، ضمانتهای صندوق را بدهیم. روابط ما تا به حال با معاونت دو طرفه بوده است.
● سؤال کلیدی دیگری که شاید باید آن را زودتر میپرسیدم این است که ارتباط شما با فناوری نانو کجاست و کار شما چطور به بحث نانو وصل شده است؟
o تمام قطعات ما نانو است. الآن ۵۰ سال است که کلاً ساختار کاتالیست و پایهی کاتالیست، نانویی است.
● کاتالیست غیر نانویی هم وجود دارد یا اینکه همه نانویی هستند؟
o اصلاً اگر ساختار کاتالیست نانویی نباشد، شما نمیتوانید کارایی آن را بالا ببرید. یعنی هرچه به ابعاد نانو نزدیکتر باشد و هرچه این پایه ریزدانهتر باشد، شما میتوانید با شرایط منسجمتر و کمهزینهتری کار کنید. در واقع هیچ یک از کالاهای ما و حتی مواد تشکیلدهندهی ما بالای 100 نانومتر نیست. مثلاً ما یک کاتالیست نیکل داریم که این را باید در اختیار گاز قرار دهیم ولی نمیتوانیم نیکل را همینطوری بریزیم، چون یا واکنش انجام نمیشود یا کلاً شرایط مناسبی پیش نمیآید. ما باید این نیکل را روی یکسری حملکننده قرار دهیم که جنس آن آلومینایی است. ما باید مولکولهای نیکل را روی مولکولهای آلومینا بنشانیم. من فکر میکنم که دانهبندی پایهی ما کمتر از 100 نانومتر است و ما باید یک گرم از مولکولهای نیکل را روی مساحتی به اندازهی 32 متر مربع بنشانیم و این یعنی همهی ساختارهای ما نانو است.
● آیا شما همکاری یا نوعی خرید محصول از شرکتهای دانشبنیان دیگر هم دارید؟
o بله، ما که خیلی دوست داریم این کار را بکنیم. یک سری دستگاههای آزمایشگاهی را مثلاً از سنتام که یک شرکت دانشبنیان تولیدکنندهی دستگاههای آزمایشگاهی است، میخریم و یا مثلاً یک سری از موادمان را از نانواسپادانا میخریم.
● آلومیناها را چطور؟
o متأسفانه، نه، از جاجرم میخریم و خودمان نانویی میکنیم. ما با یکسری تجهیزات و عملیات شرایط فازی آن را عوض میکنیم تا تبدیل به نانویی شود. یکی از مشکلات اصلی ما، بحث مواد اولیه است؛ اگر شما میخواهید مشکل مملکت در تولید و در همه چیز حل شود، اول باید مشکل مواد اولیه را حل کنید. اینجا دولت باید وارد شود، اما متأسفانه اینجا دولت خیلی کاری انجام نمیدهد. مثلاً جاجرم دولتی است. من حدود هشت سال است که مشتری آن هستم و بالای هشتاد بار نامه زدهام که اجازه دهید که ما بیاییم شما را ببینیم تا به شما کمک کنیم که کیفیت موادتان بالا برود. کار ما این است که کاری کنیم تا کالایی را که شما دارید کیلویی 6 تومان میفروشید، من کاری میکنم تا شما کیلویی 40 تومان بفروشید. کسی حتی جواب ما را نمیدهد. مثلاً در نمایشگاهها میرویم و میبینیم که نشستهاند، میگوییم که بیایید با هم حرف بزنیم. میگویند که آقا لطفاً پیشنهاداتتان را بنویسید.
● چقدر از مواد اولیهی شما وارداتی و چقدر از آن تولیدی است؟
o تا پنج سال پیش 95 درصد وارداتی بوده است، اما الآن بالای 90 درصد از آن داخلی است.
● چقدر از آن را خودتان تولید میکنید و چقدر را از بیرون تأمین میکنید؟
o مثلاً ما نمک نیکل را خودمان تولید میکنیم و بعضی چیزهای آن را هم از ایرانیها میخریم ولی خیلی فراورش داریم و یک سری کارهایی روی آن انجام میدهیم تا به درد ما بخورد.
● بحث بعدی، بحث منابع انسانی است. چند نفر در شرکت شما مشغول به کار هستند؟
o در سال 90، حدوداً 75 نفر بودیم اما الآن 230 نفر هستیم و فکر میکنم که تا آخر سال به 250 برسیم و سال بعد انشالله رشدی نزدیک به 400 نفر داشته باشیم.
● چقدر از این افراد کار تحقیقاتی انجام میدهند و چقدر از آنها در بخش تولید و چقدر در بخش فروش هستند؟
o حدود 20 نفر در فضای تحقیقاتی ما هستند. تحقیقات ما به عنوان پشتیبان بخش تولید و تدوین کننده دانش فنی کاملاً عملی و منطبق بر روند تولیدمان است و شرایط به گونهای است که بچههای تحقیقات ما میآیند و در خط تولید حضور دارند. در بخش فروش هم 12 نفر هستیم. فروش ما هم فروش خاصی است و کاملاً یک فروش علمی است. مدیر فروش و بخش ارتباط با مشتریان ما کارشناسی ارشد مهندسی صنایع شریف هستند. دو تای دیگر هم دکترای مهندسی شیمی درجه یک و از شاگرد اولهای دانشگاههای خوب ایران هستند. سه نفر آنها هم کارشناسی ارشد و از شاگرد اولهای دانشگاه تهران هستند. در بحث طرح و برنامه هم 7 نفر هستند که آنها هم به عنوان رابط فرآیندهای کاری، همه کارشناسی ارشد هستند. تولید ما هم حدود 5 نفر هستند که مدیر تولید ما کارشناسی ارشد درجه یک سرامیک است و دو سه تا از بچهها هم کارشناسی ارشد دانشگاه تهران کنارشان هستند. یکی از مشکلات عمدهای که در بحث کاتالیست هست این است که ما همهی تجهیزاتمان را خودمان ساختیم، چون اولاً جایی را ندیدیم که تجهیزاتشان چطور است و دوم اینکه اگر جایی میدادیم که برای ما بسازند، هزینهها خیلی بالا میرفت، پس باید سعی و خطا میکردیم. اگر تشریف بیاورید به کارخانهی ما خواهید دید که ما در آنجا 5 نسل پرس را گذاشتهایم تا خاطراتمان از یادمان نرود که یک زمانی پرس کوچکی داشتیم که خطی میزده و مثلاً 4 تا حفره (کبیته)[15] داشته است. ولی الآن یک پرسی داریم که 20 تا حفره دارد و سرعت این خیلی بالاتر از آن پرس اولیهی ما است. مثلاً ما یک کورهای داریم که آقای ستاری آمدند و آن را افتتاح کردند. ما کورهی 1500 درجهی پیوستهای را داریم که برای اولین بار در ایران ساخته شده است و میخواهم بگویم که ما هم نسوزش را خودمان طراحی کردیم و هم تجهیزاتش را خودمان ساختیم و تجهیزات دیگر را هم خودمان میسازیم. مثلاً دو سه نفر از بچههای درجه یک علم و صنعت در آنجا هستند و در کل تیم ما یک تیم دانشی، کاربردی و سرحال است.
● چطور منابع انسانی مورد نیاز خودتان را پیدا کردید؟ فرایند کار چطور بود؟ آیا در روزنامه میزنید؟ آیا در سایت میزنید؟ یا اینکه با شبکه، آدمها را جذب میکنید؟
o خدا کمک کرد. بیشتر از طریق دانشگاه بوده است. ارتباط ما با دانشگاه بد نیست.
● ارتباط شما چگونه است؟
o مثلاً مدیر تحقیقات ما از اعضای هیأت علمی دانشگاه علم و صنعت و کاشان هستند. دو تا از بچههای فروش ما هیأت علمی دانشگاه تهران و دانشگاه تفرش هستند. بیشتر از همین دانشجوها آمدهاند و دورههای دانشجویی و دکترای خود را در اینجا گذراندهاند و همین جا ماندهاند.
● شما پایان نامه تحقیقاتی هم تعریف میکنید؟
o تا دلتان بخواهد. همهی دکترهای ما اینجا آمدند و اینجا دکتری خود را شروع کردند. همین پریروز آقای دکتر صادقینیا از همکاران تحقیقات که در پروژه متانول ما کار کرده است، دکتری خود را گرفت. فرایند علمی ما اینطور است. در فرایند کارگری ما هم متأسفانه با مشقت زیادی روبهرو هستیم و کارگر پیدا نمیشود. بیکاری دروغ است. بیکاری وجود ندارد. شخص کار کن، همه جا برایش کار هست.
o یکی از کارهای بزرگی که ما کردیم، کار در بخش آموزش بود. ما تا به حال بیش از 20 دوره کلاس آموزشی داشتهایم و بالای500 نفر دانشپژوه داشتهایم که آمدهاند و در کلاسهای ما نشستهاند. باز هم نه به این خاطر که ما بچهی خوبی هستیم، بلکه به این خاطر که چون هیچ کسی کاتالیست را نمیشناخت و ما نمیتوانستیم اینطوری باشیم. اصلاً زبان ما را درک نمیکردند و ما هم آمدیم و کلاس گذاشتیم.
● چه کسی را آموزش دادید؟
o صنعتیها را آموزش دادیم. در فولاد، در پتروشیمی، در پالایشگاهها و در همهی اینها کلاسهای خاصی برگزار کردیم. کار دیگر اینکه ما تا به حال سه کتاب چاپ کردهایم و چهار تا همایش برگزار کردهایم و امسال هم پنجمین همایش ما است. مثلاً هر دو سال یک بار برای فولادیها همایش داریم؛ از این همایشهای بیهوده هم نیست؛ با اینکه در کیش برگزار میشود ولی همایش تفریحی و بیهوده نیست و این فضا آنقدر فضای علمی و فضای یاد گرفتن هست که مدیرعاملهای شرکتهای فولادی با اشتیاق کامل به آنجا میآیند. اولین دوره 80 نفر بود، دومین دوره 150 نفر بود و سومین دوره ۲۴۰ نفر بود که حتی بعضی از آنها خودشان بدون دعوت آمدند؛ مثلاً ما محدودیت میگذاریم اما بعضی خودشان با هزینههای خودشان میآیند که در این فضا باشند.
● شما مزیت قیمتی هم نسبت به خارجیها دارید؟
o به شدت! سال 92 که ما آمدیم، مثلاً داشتند در ایران بین 16 تا 17 یورو جنس میفروختند. الآن دارند چند میفروشند؟ تا سه سال پیش که آخرین فروششان بوده، روی 9.5 یورو آمدند، مرحله به مرحله پایین آوردند. ما هم گفتیم بجنگ تا بجنگیم. من با ایرانی کردن و با فرایند آمدم. به هرحال گذاشتم خودم هم سود داشته باشم ولی این وسط مشتری سودش را برده است.
● رقابت است؟
o رقابت نیست. اسم این رقابت نیست. داشتند 100 سال 17 یورو میخریدند، به من ایرانی که رسید، یک دفعه دمپ[16] 40 و 50 درصدی شده است.
● در نهایت شما بازار را از آنها گرفتید؟
o بله گرفتیم. خودشان هم خوب فهمیدند. مدام قیمتها را پایین آوردند تا بالاخره نمایندهشان آمد، گفتم: «بهشان بگویید مفت هم بدهید، من هم مفت میدهم.»
● الحمدلله شما بازار را گرفتید.
● ممنون از وقتی که گذاشتید و به سوالات من پاسخ دادید.
o شما هم خیلی پیگیری کردید، من این چند وقت کسالتی داشتم که امروز به قدم خیر شما بهتر بودم.
این مقاله در نشریه ماهنامه فناوری نانو شماره 266 در تاریخ 1398/09/15 به چاپ رسیده است.